جیگرم کرده خون تا یه حرفی میزنم زنگ خونمون میزنه دعوا میکنه اونا هم پشتم نیستن که طلاق بگیرم هیچکس تو زندگیم ندارم هر روز کارم شده گریه من ناخواسته هم باردار شدم با این وضعیت هر روز جیگرم خون از دستش امروز از بس گریه کردم چشام شده خون اصلا عین خیالش نیس دیگه چاره ای جز خودکشی ندارم شما جای من بودین چکار میکردین من نمیدونم خدا چرا تاوان این همه ظلمی که در حق من میشه رو نمیگیره