اشتباه میکنی
مطمئن باش اونام مشکلاتی دارن
اون هفته باهمسرم دعوای شدیدی کردیم، درحالیکه شب خونه مادرش دعوت بودیم، مهمونی رو هم رفتیم، مادرش گف چشمات چرابادکرده گفتم ویروس گرفتم ، ازصبح سردردم ،اصلن متوجه نشد، داروسرماخوردگی گرفتم ازش خوردم
عزیزم اونا هم مشکل دارن ولی منتها بروز نمیدن.
همین خانواده ما ، خودمون خونه تو شهر داریم ولی شریکی هست ، هیچ کسم نمیدونه خونمون شریکی هست ، از خرخره تو قرض و بدهی هستیم ، پیکانمون خرابه پول درست کردنش نداریم ، با این حال مادرم وانمود می کنه خیلی پولداریم ، النگو بدل کرده دستش هرکی میبینه میگه طلا هس
چون دوست نداره کسی از زندگیش خبردار بشه
دیگه تصمیم با خودته یا مقایسه و حسودی کنی ، افسردگی بگیری!
یا اینکه بیشتر تلاش کنی واسه زندگیت
عزمزم من درکت کردم
خونه هامون کنار همه
شوهرش فوقالعاده خوش اخلاق و محترم
بچه هاش مودب و با شخصیت و درسخون و موفق
خوده جاریم تاج سر همه بخاطر اینکه شوهرش پسر بزرگه و رئیس خانواده
شوهر من یه آدم معتاد فوقالعاده بد دهن و بی ادب بد اخلاق و عصبی و لجباز و خود رای جز خودش استغفرالله خدا رو هم قبول نداره
بچه من مثل فرشته هاس خودمم از هز لحاظ از جاریم سرگرم ولز بخاطر شوهرم همیشه غصه میخورم موهام سفید شدن و ناخودآگاه مقایسه میکنم جون به هیچ وجه من و بچه ام احترامی که به جاریم و بچه هاش میذارن رو نداریم
شاید اونم حودشو با تو مقایسه میکنه پز شوهرشو میده که جبران بشه
