سلام دوستان من همونم که چهار سال عقد بودم.قرار بود خانواده شوهرم بیان قرار مدار عروسی بزارن من چل شدم گفتم نه.الان پشیمون شدم.و شوهرمم میگه نمیخوام ابن رابطه رو.ولی میدونم از ته دلش نیست.میخوام فردا با این همه مخالفت برم اهواز و خونه بگیریم و بریم سر زندگیمون.چون حاشیه زندگیمون زیاد شده.نظرتون چیه.خانوادمم مخالفن.ولی خودم دیدشونو نسبت به شوهرم خراب کردم
چرا گفتی نه😐 بعده ۴ سال😐😐😐
خب چون در توانش نبود رسوماتو اجرا کنه.یا همش هی پی حرف دیگرون بوزم که از ظاهر شوهرم میگفتن.و باطنشو من میدیدم بقیه که ندیدن.درسته خب کوتاهیاهی هم بوده اما دیگه میخوام خاتمه بدم به همضون
خیلی بده نگاه خانواده رو نسبت ب همسر خراب کردن دیگه اون حرمت و احترام تو خانواده ندارهولی انقد از خوبیاش و نکات مثبتش بگو ک نگاهشون عوض بشه
شوهرم اوایل عقد خیلی کارارو نکرد.مثلا اجرای رسومات.منم هی ناراحت بودم.ولی بمروز تغیراتی داد تو خودش.اما من هی ناز کردم و تا اینکه هم اون خسته شد هم من.ولی الان میبینم غسر اون نمیتونم زندگی کنم
بایدزودتربیخیال مراسم عروسی میشدی میرفتی سرخونه زندگیت جشن فقط یه شبه درسته ادم ارزوداره ولی نمی ارزه ب سختیش اینکه ۴سال دربه درباشی
سخت نگير برو سر زندگيت
بهترينم باشي باز مردم واسه حرف زدن هميشه موضوع دارن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
