سنم کم بود ، ولی نمیدونم چیشد صحنه های مست.هجن دیدم ،متاسفانه توی سن کم ، معتاد خ.ا شدم .
شرمنده م ببخشید جایی رو ندارم درد و دل کنم .
همون سالا تو سن کم یه خواستگار سمج داشتم ، از نظر همه چی متوسط بود .
خودم خب توقعات عجیب داشتم ، توقعم رو آوردم پایین ، گفتم شاید قسمتم همینه . از شر این گناه لعنتی هم خلاص بشم .
ازدواج کردم . شوهرم بعد ازدواج تازه خودشو نشون داد . شکاک ، دست بزن ، بد دهن.
پوستم کنده شد ، بیرونم کرد از خونه .
برگشتم خونه پدرم ، تو مراحل طلاقم .
الانم حس میکنم دوباره دارم تو دام گناه میفتم ، همش خودمو کنترل میکنم ، ولی سخته خدایی .
ورزش ، سردیجات ، سرگرمی ، خستگی همه رو امتحان کردم .
خدایا چیکار کنم آخه ، دوست ندارم گناه کنم