۲۳سالمه یک خاستگار ندارم ادم خیلییییی ازدواجیم
از دوستیای موقت حالم بهم میخوره
سه ماه پیش با دوستپسرم کات کردم پارسالم یکی دیگ بود بعد هردوشون ی مدت حالم بد بود
ی پسره پیشنهادداده قدیم من تومحوطه دیده خوشش اومده سه ماه پیش گفتم نه گفتم شرایطش ندارم تا سه ماه دیگ حداقل گفت من سه ماه دیگ میام شرایطت بهتر شه اومد گفتم چت کنیم الان سه روزه چت میکنیم تو این سه روز کلبیی ریلزای عاشقانه میفرسته ک بجز تو کسی را دگر نبینم و.... ازاین چیزا😐😐😐😑😑
پسره بعد چند وقت دیگ میره شرکت حسابداری کنه ماشین نداره موتور داره خونه اجاره ای داره گرگان مامانشم مشهد خونه داره
۲۶سالشه منم ترم اخر حسابداریم مشهد و مامانم خیاط بابام معاون بانک بازنشسته شده
اما من چجور دوباره اعتماد کنم میترسم عاشق شم
خیلی اعصابم خورده ظاهرشم تایپ منه
ازموتورم میترسم شدید اصلا سوار نمیشم
خانوادشم هم پدرمادرش طلاق گرفتن باباش ازدواج کرده بامامانش زنذگی میکنه مامانشم شوهرش فوت کرده و از شوهرش ی پسر داره دوتا داداش بزرگتر از خودش داره ی خاهر کوچیکتر داره ک ده سالشه من دیگ نمیدونم چیکارکنم باهاش وارد رابطه بشم یا نه
فالورای دختر اینستاش خیلی کمه
و قدش بلنده و چون خودم قدم۱۷٠پسر باید برام خیلب بلند باشه و اینم ۱۸۶و خیلی خوبه
چون دوستان اینجا میگن باید با یکی دوست شی ک ازدواج کنی وقتی خاستگار نداری میترسم قبول نکنم مجرد بمونم چون اصلا خاستگار ندارم 💔💔😭😭😭از اعتماد دوبارم میترسم
خودش میگ اضلا بی هدف نیست اشناییمون من هدف دارم نگات کردم قفل شدم انقد ب دلم نشستی و...
گفت بخدا قسم تو ب من اعتماد کن من مرد. باراومدم
اگ طلاق نمیگرفتن مادر پدرم من مرد بارنمیومدم و.... خوب تربیت شدم و...من مثل پسرای دیگ نیشتم و..
میگ مادر ناتنیشم بچگی اذیتش میکرده
گفتم از رابطه بیهدف متنفرم و گفت هفته بعد اگ میخای بریم بیرون من گفتم یکماه دیگ گفت اووو چ دیر هفته بعد بریم مثلا چی میشه مگ؟ گفتم زوده گفت باشه