میشه برگردی؟
مثل همه لحظه هایی که صدات میکردم و میگفتی جانم
میشه برگردی؟
مثل همه روز هایی که دلم میگرفت و بهت زنگ میزدم
میشه برگردی؟
مثل همه وقتایی که از همه خسته بودم همه وقتایی وجودت خود مسکن بود..
میشه برگردی؟
مثل همه ساعت هایی که گریه میکردم و تو ، تو به من محبت میکردی
مثل همه وقتایی که فقط تو کنارم بودی
مثل همه وقتایی که من فقط تورو داشتم
مثل همه وقتایی که هیچکس نبود و تو بودی
مثل همه وقتایی که دنیا کنارم بود
مثل همه وقتایی که (تو بودی) ...
مثل تک تک لحظه هایی که میگفتی درست میشه
الان چی؟ اون موقع درست میشد ولی بنظرت الان درست میشه؟ معلومه که نه ، هیچی درست نمیشه، هیچی مثل قبل نیست ، نمیشه .
الان که تو نیستی هیچی درست نمیشه
جای خالیت پر نمیشه
هیچی مثل (تو) نمیشه
برگرد
دیگه از دیدنت تو اون مکان منفور و اون سنگ سیاهی که روی ماهت و پنهون میکنه خستم
دیگه از حرف زدن باتو و بغل نکردنت خستم
دیگه خیلی خستم
خیلی