میخوام از ترومای روحیم بگم براتون چند سال پیش یه اکس فوق سمی داشتم ک نمیدونم چرا با تموم سمی بودنش دوسش داشتم اگه بخوام رفتارای سمی شو بگم یه شاهنامه میشع فقط حالا بیخیال.....
خلاصه سر کارهایی ک کرد من باهاش بحث ودعوا کردم وکات کردم چند روز بعد کات خیلی خیلی خیلی دلم براش تنگ شد جوری گ میخواستن بمیرم از دلتنگی
هی منتظرشم بودم بیاد دنبالم چون اون رفتارش زشت بود ولی نه نیومد
منم هرروز هرشب هی شمارشو پاک میکردم باز مینوشتم سیو میکردم هی دستم میرفت روزشمارش،ک بهش زنگ بزن پیام بدم هی منصرف میشه و این حالت واقعا منو ب جنون رسوند و در نهایت بعد چند هفته دیگه نتونستم تحمل کنم و زنگشم زد و واقعا پیش خودم تحقیر شدم حالا بماند ک باز کات کردیم و باز برگشتیم و در نهایت خلاصه کات کردیم خداروشکرررر
این ماجرا ب قدری منو دچار تروما کرد ک بعد اون با هرکس رفتم تو رابطه هیچ وقت شمارشو، آیدی پیجشو و...رو از عمد حفظ نکردم و وقتب کات کردیم هیچ وقت دستم رو شمارش نرفت ک زنگ بزنم چون شماره ای نبود
الان سه سال با کسیم ک دوستم داره واقعا و قصدمونم ازدواج اما بعد۳سال شمارشو حفظ نیستم
چون دلم نمیخواد اگه رفت یا رفتم هی شمارشو بنویسم وپاک کنم