خیلی مشابه داستان من بود 😐💔منم دقیقا پنج دقیقه آخر کلاس رو رسیدم اونم کلاسهای ما که نود دقیقه بودد
تا قبل دیدن تاپیکت فکر میکردم واقعن من اونروز توهم زدم چون هیشکی باور نمیکرد . حتا بابام انقد بداخلاق بود که میگفت تو معلوم نیست کجا رفتی که دیر رسیدی 😐
نه احساس خاصی نداشتم بعد جالبه تو خوابای تکراری که میبینم هم میدونم این صحنه ها تکراریه حتی تو خوا ...
من تو خوابام میدونم که دارم خواب میبینم تکراری و غیرتکراری هم ندارع😐🥲 تو خیلی خوابا انگار ک من بینندم و خودمو میبینم خوابام خوب نیستن جو سنگینی دارن بعد که بیدار میشم بدن درد و کوفتگی و سردرد دارم
همان ایلی که مردانش چو شیرند دلی دارند جوان هرچند پیرند.