شوهرم کتکم زده بود دستمم دندون گرفته بود ک کبود هم شده بودم یه جلسه دادگاهم رفتیم شوهرمم بهم پیام میده زنگ میزنه میگه تعهد میدم هر کاری بگی میکنم منم خونه زندگیمو دوسدارم میخوام یه شانس دوباره بدم مامانم الان گریه میکنه میگه یادت رفته باهات چیکار کرد ک میخوای برگردی ؟ گریه میکنه میگه یه سال از دادگاه بالا پایینش میکردی نمیخوام دلسردی زیادی بینمون بیاد خب
الان مامانم میگ دورمونو خط بکش نشسته گریه میکنه