من بعد از عقدم اولین عروسی بود ک میرفتیم
بعد کلا چون فامیل نزدیک بود خیلی تدارک دیدم میکاپ شینیون لباس همه چیزم واقعا عالی شد همه میگفتن خیلی خوب شدی خلاصه ذوق داشتم تازه نیم ساعت بود از عروسی میگذشت که رفتم سرویس بهداشتی لباسمو کامل دادم بالا که اصلا خیس نشه وری قفل در دستشویی خراب بود من درگیر این بودم که در دستشویی باز نشه یهو که آب خورد به شورت پروتزی که پوشیده بودم خیلی کم اب خورد اما اسفنج داشت و آب و جذب کرد
لباسم دادم پایین و برگشتم سرجام نشستم خواهرشوهرم پاشد بره برقصه و ب منم گفت بیا پاشدم برم حس کردم پشتم خیسه لباسمم ساتن و جذب بود
نگاه کردم دیدم بله یه دایره بزرگ پشت باسنم خیسه خیسه سریع برگشتم نشستم روی میز که دوتا از زندایی های همسرم و مادرشوهرم بودن با استرس بهشون نشون دادم گفتم چکار کنم که مادرشوهرم زد زیر خنده کلا ادم مذهبی و خشکیه اصلا ندیدم بخنده اما قهقه میزد شدید و من واقعا دلم شکست بعد زندایی شوهرم گفت نگران نباش خشک میشه بمون سرپا خشک شه گفتم نه خجالت میکشم اونم به شوخی گفت خجالت نداره جیش ک نکردی ب خودت دوباره مادرشوهرم زد زیر خنده گفتم میشه نخندید
بعد خواهرشوهرم اومد ب اونم نشون دادم گفتم مامان هم بهم میخنده بگو نخنده گفت نه چیزی نشده ک
اینم بگم من با خواهرشوهرم خیییییلی رفیق بودم و واقعا ازش توقع داشتم و خیلیم دوستش داشتم از تمام خانواده شوهرم بیشتر شهر دوره و همش باهاش در ارتباط و خیلیم خوبی کرده بهم هستید ادامه شو بگم؟