خواهرشوهر خیلی ذات خراب بود
حسود و بیشرف
کلی اذیت کرد منو
در نهایت سه تیکه طلا و پولمو اومد از خونه دزدید
واس خاطر شوهرم و پدرشوهرم دیگ پیگیر نشدم
با خودم گفتم شاید با این طلا آروم بگیره از من بکشه بیرون
ولی بازم میبینی کرم میریزه
۲۱ سالشه زن یه پسر ۳۰ ساله شد ک دو تا زن طلاق داده
طرف رسما هیچی نداره و تو یه ده میشینن
یارو قدش ۱۵۰ سانته و لاغر شدیدا و بابا نداره و کارگره
زنهای قبلی طرف به خاطر اینک مادرششوهرشون تو خیابون کتکشون زده فرار کردن
الان یه ساله عقد کردن
دائم درگیر هستند و صداشون میاد
دارن تدارک عروسی میبینن ولی فک نکنم عین ادم زندگی کنن
من خیلی سعی میکردم خوب باشم باهاش کاری بهش نداشته باشم ولی اون حسود بود بقدری این حسادتش زیاد بود ک شماره منو داده بود به چنتا پسر ک مزاحمم بشن و شوهرم با من مشکل پیدا کنه!
زندگی همین الانش کارماس دیگ
کارمای اذیت های منو و دزدیدن طلاهام