نه من گوشی رو گذاشته بودم روی دوربین فیلم میگرفت
چون شوهرم اون روز منو به زور میخواست ببره خونه مادرم شک افتاده بود به جونم
اومدم شکم درست بود
ولی هیچ وقت با دخترعمش فکر نمیکردم
با فیلمی که تو دستم داشتم دختره و شوهرشو مهمون دعوت کردم
کلی پذیرایی کردم چند مدل غذا درست کردم کلی سالاد و کیک و دسر
بعدش به یه بهونه ای شوهرشو بیرون کردیم
گوشیمو به تلویزیون وصل کردم و فیلم رو پخش کردم دختره و شوهرم دیدن
شوهرم چاقو رو برداشت به سمتم زود گفتم اگه همین الان یه بلایی سرم بیاد این فیلم دست 4نفره میفهمنن خودت کشتی
خیلی اعصبانی بودن هم دختره هم شوهرم
اصلا زیر بار نمیرفتن
گفتم باشه عیب نداره الان حسین بیاد اون نگاه کنه ببینه این فتوشاپه
به تته پته افتاده بودن