مثلا دارم با یکی حرف میزنم در ظاهر دارم با اون صحبت میکنم یا دارم به حرفاش گوش میدم
ولی تو ذهنم دارم در کابینت های آشپزخونه رو میشمرم
یا مثلا ضلع های سقف پذیرایی و اتاق ها رو
گاهی اجزای صورت طرف رو صد بار میشمرم مثلا یه چشم دو تا ابرو دو تا گونه همینجوری پیش میرم یهو میبینم رو عدد ۱۰۰ هستم به خودم میام
متوجه میشم خیلی وقته دارم میشمرم حواسم نیست
انقد صحبت کردم باهاش 🥲
ی مدت خوب بود ولی گفت حس بدی بهم دادی.وقتی میرم تو یه جمع میترسم خراب کاری کنم یا یچیزی بگم تو ناراحت شی. دیگه مهمونیا بهم خوش نمی‌گذره و....
دیگه دیدم سوراخ لایه ازون هم داره میندازه تقصیر من رهاش کردم و بدتر شد
من مادرم تنهاست؛بیماره؛شوهرم به خواست خودش خونمون رو اجاره داد اومد واحد بغل مامانم نشست؛حالا میگه باید بریم به خاطر مدرسه بچه سال بعد؛چه رفتاری کنم؟ناراحتم.
عزیزم اگر خودتون صحبت کردید با تمام ملاحضلات و جواب نداده سعی کنین از کسی که همسرتون بهش اعتماد داره کمک بگیرید مثلا یه نفر که باهاش صمیمی هست یا حتما پیش مشاور به طور حضوری برین وتا مشاور باهاش صحبت بکنه
ببنید اگر این مشکل خیلی جدیه و داره به شدت ازارتون مده باید سراغ رولن درمانگر برید ولی اگه زیاد حاد نیست شروع کنید به تمرین کردن برای مثال کتاب بخونید مثلا نیم ساعت در نظر بگیرید و تویه اون نیم ساعت سعی کنید تمام تمرکزتون به کتاب باشه ترجیحا توی جای خلوت بدون حواست پرکنی مثلا رو به دیوار سفید
