دعوای آخری نزد که آذرماه رفت خونه مادرش اومد من گفتم بیا غذا بخوریم گفت بیار اینجا گفتم سفره رو باز کردم بلندشو بیا اونم اومد منو زد جوری زد که هنوزم بهتر نشدم
اتفاقا میخواد برم خونش که عقده هاشو خالی کنه به شوهرم بگه نزار تون مدلی روسری بخره یا اون مانتو رو بخره تن کنه یا نزار فلان کنه بهمان کنه خستم کرده 4سال تمام عروس یکی ازفامیلاسو کوبید سرم گفت من به اونا حسودی میکنم با اونا هم صمیمی بود
آخرش که شوهرم من زد منم زنگ زدم کل فامیل شون رو قاطی کردم حرفاشو به اون زن گفتم رابطه فامیلی شو خراب کردم
میدونم بد کردم عذاب وجدان دارم ولی بخدا بریده بودم
هر کی یه دردی خیلی به خودت فشار وارد نکن
من یکسال و ۳ ماه پیش خیانت دیدم
هرکار میکنم دلم باهاش صاف نمیشه
یکی هست کلا شوهرش معتاده
یکی هست شوهرش زیاد دست بزن داره
بخدا زندگیا خوب نیست خودتو اذیت نکن
ولی به شوهرتم کامل تکیه نکن
شغل خودتو داشته باش و زندگیتو بکن که خدایی نکرده یروز مادر شوهر یکار کرد به استخونت رسید رفتی ، دستت خالی نباشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
