آره دست بزن هم داشت آخرش مجبور شدم مهریمو اجرا بزارم توفان کنم
مادرش هرشب مارو دعوت میکرد خونش شوهرم میرفت باشگاه من میموندم اونجا مادرش کلی توهین بارم میکرد تا میخواستم دفعه بعد به شوهرم بگم که من کار دارم نمیرم شوهرم ی جنگ به پا میکرد دیگه خسته شدم آخرش همه چیو قاطی کردم تمام حرمت هارو شکستم من تا حالا به بزرگترم توهین نکرده بودم ولی کارد به استخونم رسید توهین هم کردم پشیمونم ولی از اونا بیشتر دلخورم تا شوهرم
الان که خونه اش نمیرم شوهرم خیلی خیلی هوامو داره