استرس و عصبانیت شدیدی دارم انگار دنیا رو سرم آوار شده،دخترم ۱۹ماهشه،انقد ناراحتم که فشارم میره بالا،نه اسم انتخاب کردم نه ذوقی دارم نه چیزی،سرم انگار ورم داره،احساس میکنم زندگیم تموم شده چطور میشه چی میشه اخه،دلم میخاد همه چیو بزنم بشکنم تحمل ندارم دیگه
تا دومی بدنیا اومد انگار خداوند صبر این آدم هزار برابر کرده بود
الان جفتشون مدرسه میرن و جقدر خوبه اختلاف سنی کم
اینجا یه سایت عمومی ک توش تبادل نظر میکنیم اگه با نظرممخالفی ، مودبانه منو توجیه کن تا کمک به رشد فکری هم کنیم کاش هممون پولدار و خوشحال و سلامت باشیم
وای عزیزم به این فکر کن که خیلیا هستن که دوس دارن شرایط تو رو داشته باشن ؛ نی نی بیارن ؛ خانواده داشته باشن ؛ تمرکزتو بذار روی خوشی های زندگیت به این فکر کن که تو الان شدی پناه بچه ات
من اصلا حسی بهش ندارم نمیتونم دست خودم نیست الان نشستم فقط گریه میکنم نمیتونم قبول کنم پس فردا ی بچه ...
هورمونات بهم ریخته
(کارآموز وکالت هستم)❤🌱اصلا وکیل هم که شوم،مدام پله های دادگاه را بالا و پایین روم،حق آن را از اين و حضانت آن را از دیگری هم که بگیرم باز هم دلتنگ دم کردن چای در خانه ی توام و حق همه در مشت من و حق من در مشت دیگری ست💔(امروز ۲۱ شهریور ۴۰۲ و من به یکی از اهدافم که قبولی تو آزمون وکالت بود رسیدم،الهی شکرت،ممنونم خدا جونم🙏🥲❤)