شوهر این دوستم خیلی سر به زیر بود ...اول که گفت من خیلی جا خوردم گفتم دیگه فاتحه این جامعه خوندس اگه شوهر تو هم از راه بدر شده باشه... بهش میگم وقتی دیدی اونجوریه میرفتی دسته رو از شوهرت میگرفتی میگفتی بیا خانوم من یادت بدم بدمینتون چجوریه!! میگه نه جلو نرفتم اصلا که یه وقت جلو دوستاش بد نشه برا شوهرم!! میگم لااقل قهر میکردی میگه دلم نیومد!!!!!! زنها هم خیلی وقتا از ساده بودنشون ضربه های شدید میبینن...شوهرشم هر روز 5 صبح میره پارک بعد ساعت 9 میاد میره سرکارش...میگم تو هم هر روز باهاش برو...ولی بچه کوچیک دارن نمیتونه تنها بذاره پاشه بره کنار شوهرش....خاک بر سر مردی که زنش تو خونه داره زحمت بچش رو میکشه بعد خودش بره هر روز پارک با زنهای معلوم الحال بدمینتون بازی کنه!!!!
چی بگم
تا ما زنا خطوط قرمز مون رو مشخص نکنیم همینه
لطفاً به دوستت بگو بشینه با همسرش حرف بزنه
خیلی جدی بگه یه روز من میرم پارک یه روز تو...
منم مثل اون زنا نیاز دارم بدمینتون بازی کنم...
همسر ایشون همون قدر که لذت این تفریح زیر زبونش نشسته باید تلخی و کثیف بودنش رو هم بفهمه...
به همسرش بگه خوشت میاد منم بچه رو بذارم پیش تو و برم با مردای دیگه لاس بزنم...
جلوشو بگیره از جاهای باریک سر در میاره همسرش...
عزیزم من شاید جای مادرت باشم
از روی تجربه حرف میزنم
همسرم بعد یه خیانت عاطفی طولانی مدت وقتی عدریه عمر خوشبینی و سازگاری به سیم آخر زدم و حق طلاق و حضانت گرفتم وسط بحث ها گفت تو هیچوقت اعتراض نکردی ...باور کن ما زنا کوتاه بیاییم میشیم کوتاه تمرین دیوار...مردامون باید بدونن اگه خانمی میکنیم و با زندگی می‌سازیم...دلیلش این نیست که بلد نیستیم مثل اون هرزه ها ول باشیم...ما انتخاب کردیم که متعهد باشیم به زندگیمون... و چهارجوب داریم...ولی تا به جایی که اونا هم متعهد باشن...
کمترین کار اینه به جای اینکه سرمون رو زیر برف کنیم باید و حتما خطوط قرمزمون رو مشخص کنیم تو این شرایط افتضاح اطرافمون که یه عده کثیری از زنا و مردان به اسم روشنفکری جامعه رو با جنگل و روابط حیوانی اشتباه گرفتن...و تو همدیگه میلولن...
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
