اکثرا دعواهای ما سر بیرون رفتنه
همیشه اقا مشکل داره.برای تفریح و گردش
فقط دوست داره تو خونه بشینه گوشی دستش بکیره
فک کنید بعد ۱۲ سال ازدواج امسال بار اول ما رو برد مسافرت .دریا.
هفته پیش پنجشنبه تعطیل بود تا شب خواب بود غروب گفتم شام بریم بیرون گفت نه..شوهرم جمعه ها سرکاره
چند رور باهاش قهر بودم
بعد اشتی کردیم .گفتم ما رو ببر فلان جا یک دوری بزنیم .اولش گفت باشه بعد تو ماشین گفت نه اونجا دوره.تو خیابون دور زدیم برگشتیم
دیشب پنجشنبه گفتم شام بریم بیرون..یعنی خودم شام درست کنم بریم .گفت فوتباله بشه فردا جمعه از سرکار اومدم بریم...امشب از سرکار اومده..شام اماده گردم که بریم میگه خسته ام...دیگه بچه هام گریه کردند گه بهمون قول دادی..با عصباانیت گفت بریم..توماشین فقط فحشمون میداد که شما درک ندارین من خسته ام..بعد هم مارو برد یک پارکی گفت خودتون برین شام بخورین من نمیام..ما هم رفتیم پارک با دوتا دخترام کوچیکن ۱۰ و ۷ ساله فرش پهن کردیم نشستیم.خیلی تنها بودیم..خجالت میکشیدیم..همه با یک چندتا مرد کنارشون بود..ما سه تا خودمون بودیم...فک میکردن من شوهر ندارم... یک شامی خوردیم و اومدیم نه بچه ها بازی کردند نه جایی رفتیم...من تمام مدت اشک تو چشمم بود فقط خودمو جلو بچه ها گنترل میکردم الکی میخندیدم و حرف میزدم که بچه هام ناراحت نباشن..😔..تمام تفریحات بچه ها با منه طفلی دلشون میخواد گاهی پدرشون هم باشه..همیشه تو پارکها میبین پدرها با بچه هاشونن..اما دخترای من هیجوقت پدرشون نمیاد نه پارک نه سینما هیچ جااا
