دوستان خواهر شوهرم عقده و نزدیک عروسیشه دیرو جاریم مریض بود خونخ پدر شوهرمم بود زنگش زدم حالش بپرسم .. خلاصه گفتم خواهر شوهر کی ازدواح میکنه .. یا ازدواج نکرد .. بخدا یادم نیس کدوم گفتم .. خلاصه ختدید اینا به مادر شوهرم گفته فرزانه عروسی نکرذ ؟؟ مادر شوهرم ز زد شاکی چزا ایطو راجب دخترم میگی عروسی نکرد گفتم نگفتم اگه هم گفتم شرمنده ولی این جاری فتنه درست کرد اینا .. ز زدم خواهر شوهرم دوبار ج نداد .. بنظرتون چکار کنم .. شما بودید چ میکردید.. شوهرمم باورم نمیکنه کلی حرف بارم کرد دیشب بعد دیگ جوابم نداد از دیروزم ازم خبری نگرفت..من خونه اقامم خودش خونه ننش.. واقعا حتی نپرسید موضوع چیه خرف بارم کرد دیگ ج نداذ .. گفتم دیگه رفتم خونه پیشش حتی نخابم و محلش ندم کلا