میگه کیک و شام بگیریم بریم خونه خواهرم تولدبگیریم چون خواهرش دماغشا عمل کرده نمیتونه بیاد ما بریم گفتم نه اون الان حوصله نداره بچهاشیطونی میکنن بعدشم گفتم برا خودت تولد میگیری برا من به هیچ جات حساب نمیکنی خب قهر کرد گفتم خودم میخواستم فردا بگیرم میگه اگه گرفتی کیکت تو کوچس گفتم خب کار خودتا کن میگه دیگه نمیخوام خودتا نشون دادی حالا چه غلطی کنم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
خب الان من مقصرم ؟بخدا از اول عروسیمون تا تولد من میشه میگه کیک بگیرم برات منم هزار بار گفتم اگه میخوای بخری بخر چرا میگی منم اینجوری میگم نه بازم هر سال همینه پول میده بهما ولی تولد به همون کیکشه
ازدواج کردیم آرامش بگیریم همون یه ذره آرامشمونم رفت بخدا بیشتر من قهر میکنه سر چیزای الکی تا میگم بریم شام بیرون میگه به مامانمینا هم بگیم اصلا چیز به اسم شخصی نداریم همه جا باید باشن تولد اینور اونور