صبح شوهرم گف برادرم یعنی برادر شوهر من زنگ زده گفته شب بیایید بریم باغ...
...شب رفتیم باغ یه کلمه نگفت ها برادر زن برادرشوهرم هم هست اونم با زنش اومده بود ....من حالا رو این حساسیت نشون ندادم خوب بودم...
برادرشوهرم و برادرزنه قلیون میکشیدن شوهر من نمیکشید برادرزنه گفت آقای فلانی شما هم بیا دو کام بگیر ....شوهر منم سیگاریه من هزار بار روش کار کردم تا کم کنه.... بعد پیش چشم من رفت کشید منم حالم بد شد یهو زود پاشدم گفتم پاشو بریم دیر وقته ساعت ۱۲ بود رفتیم ....
شوهرم میدونه من رو دود حساسم ولی بازم میکشه....
بعد جالبش اینجاس تو خلوت مون میگه نه من خوشم نمیاد متنفرم...بعد تو جمع انگار مجبورش میکنن...نگید حساسی که میزنم لهتون میکنم