2777
2789

یه برادر شوهر دارم ک ده سال پیش ازدواج کرد. اما قبلش عاشق دختر داییش بود دختر داییشم گفته بود نمیخوامت تو تایپ من نیستی خوشتیپ نیستی فلان اینم دلش شکست. تا سالها ازدواج نکرد دختره هن رفت با یه پسره بیکار آلاف گرفت ک الان دوساله قهرن چون شوهره دختر باز بود خیانت کرد و معتاد هم شد  به سه تا بچه بلاتکلیف باز برادر شوهرم عاشق دختر عموش شد خواست اونو بگیره دختر عموشم گقت بی ریخت کچل چطو جرعت کر ی بیایی خواستگاریم من فلانی میخوام ن توعه هیچی ندار که بعدش این دختر عموعه هم شوهرش بعد سالها معتاد شد اونقدری کر کثیف بد که زن از خونه انداختش بیرون با دوتا بچه. ولی الان بردار شوهر من دوتا بچه داره و با یه زن فوق العاده خوشگل ازدواج کرده و خوشبخته بنظرتون واقعا سرنوشت اون دوتا زن کارهای دل شکسته برادر شوهرمه 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شاید نمیشه قطعی گفت 

مثل یه پرنده که همه پرهاشو چیدن،پشت تو راه اومدم تورو نفس کشیدم🤍من میترسیدم ولی به خاطرت پریدم چون دلم میخواد برات بمیرم و نگاه کنی جاش فقط حسابمو از عاشقا جدا کنی،زخمی که میخورم از آدمها را دوا کنی🤍

به نظرم آره. میتونستن محترمانه ردش کنن . نه که بدوبیراه بگن

من همان دخترِ بی حوصله ی غم زده ام. دختری که رگ خوابَش حرم است...دل من گمشده، گر پیدا شدبسپارید اماناتِ رضا....السلام علیک یا علی بن موسی الرضا❤️

بعید نیست...

من چند وقت پیش تو سفر یه نفر بهم بی ادبی کرد تو دلم گفتم گریه اتم میبینم! 

شب برگشتیم هتل از اتاقشون صدای گریه و جیغ میومد فهمیدم مادره دختره گرفته دخترشو کتک زده! از بس رفتاراش تغییر کرده بود مادره عصبی شده بود 

والا تا بوده کارمای ما کسیو نگرفته ولی تا بخوای کارما پس دادم

همینو بگو من خیلی عذاب کشیدم با خواهر شوهرام خیلی دخالت کردن  اذیتم کردن کتک کاری کردن شوهرمو پر کردن ب خانوادم زنگ میزدن بد منو میگفتن کار می‌کردم میگفتن هیچی نمیکنی  چهار سال خونه مادر شوهرم تحمل کردم ولی وقتی خودشون ازدواج کردن خوشبخترین شدن شوهراشون عاشق زنشون شدن میمیرن براشون و در مقابل خواهر مادرشون ب شدت دفاع میکنن از زنشون کسی حق نداره چپ نگاه کنه بهشون

به نظرم آره. میتونستن محترمانه ردش کنن . نه که بدوبیراه بگن

من اون زمان عروسیشون نبودم اینا تعریفای مادر شوهرمه میگه پسرش افسردگی گرفته بود سر این که فامیلاشون نخواستند چون بیچاره کچل بوده 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز