تو خونه اش زندگی میکنم براش غذا میپزم

مجبوریم به خاطر بچمون اونا چه گناهی کردن 

من فقط به خاطردخترم زنده ام  

حس میکنم قلق داه ..راهای دیگ رو انتخاب کن زمان مناسب ..پیامی تصویری ..ولی میدونم همیشه حرفاتون رو ب ارومب بزنید

اهان چون شوهر من آدم گرمی بودولی الان دوری میکنه الان ده روزشده موندم یه مرد چطورخودشو کنترل میکنه بهش گفتم میگه چون بارداری میترسم خودمونگه میدارم ولی من باورم نمیشه اخه 7ماهه باردارم

حتی اگ گوش ندن مهم اینه شما مشکلاتتون ب زبان بیاد و تو دل نمونه

شک و تهمت های وحشتناک، مثلا یه روز اومد خونه من شلوارک پوشیده بودم جارو میکردم چندماه بعد میگه راستشو بگو اون روز کی آورده بودی شلوارک پوشیده بودی خودمو تیکه تیکه کردم از ناراحتی میگه باور نمیکنم باید خونه رو میگشتم. 

این کوچیک کوچیکه از حرفاشه 

هر وقت تو خلوت وآرامش هم باهاش حرف زدم بعد تو دعوا همون حرفا رو زد تو سرم ان شالله آدم نفهم گیر کسی نیفته که بیچارت میکنه

پیام میدم  مسخره میکنه جلو بچه بلند بلند میخونه آدم نفهم به تورت نخورده

شوهرخودمم حرف گوشکن نیست ولی بهتر شده راهکارام اینا جواب داد..غر نزدمم

بعد با لحن مثبت صحبت کردم

گله نکردم 

ناله نکردم  ا

کوتاه و مختصر گفتم.

اونو نکوبیدم فقط گفتم اینکارو کردی دوس داشتم چقد خوب میشد ک دفه دیگه اینجور بکنیم

زمان خستگی عصبانیتش حرف نزدم 

نقطه ضعف دستش ندادم 

شاد نشون دادم و سرحال خودمو 

نقش بازی کردم گاهی 

چاخان کردم ..

توجهمو ب خودم بیشتر کردم

شما الویتت بزار خودت ..پج روان شناسی تو اینا انرژی مثبا اینارو دنبال کن ..روان خودت تق‌ویت کن ..

از بس نقش بازی کردم خستم چطور اون عصبانیتش بریره بیرون با داد وبیداد وپرت کردن وسیله ولی من هیچی نگم که بهش بر نخوره البته از صدبار شاید یه بارش جواب بدم وبحث کنیم چون ازش میترسم موقع عصبانیت هرکاری بخواد میکنه

فکر میکنی عزیزم

تاپیک منو بخون برا شوهرم

بیا بگو شوهرت بدتره یا ن

دست بزن داره خیانت تا دلت بخاد کرده دیکتاتور واقعی شکاک  اینارو نگفتم 

همون خیانتش داغونم کرد