۸ ماهه بودم ک مامان بابام از هم جدا شدن هیچکدومشون منو نخواستن رفتن پی زندگیشون منو مامان بزرگ و بابا بزرگم بزرک کردن تا دیپلم درس خوندم نگید درستو ادامه بده پول ندارم دانشگاهم پول میخواد الانم ۲ سالی میشه پدربزرگم فوت شده منو مامان بزرگم دوتایی تو اجاره خونه داریم زندگی میکنیم من ۶ سالی میشه ک دارم کار فروشندگی میکنم مامان بزرگمم خودش کار میکنه ۴ تا عمه دارم ک ب شدت ازم متنفرن با یه پسری یه سال و نیم دوست بودم میخواست بیاد خواستگاریم ک بهش خیانت کردم فهمید ب گوشش رسید ازم سرد شد عقب کشید هم یکی از عمه هام رفته بود باهاش حرف زده بود غیبت منو کرده بود تا منو از چشم پسره بندازه من اصلا پدر پولداری ندارم بچه طلاقم از بچگی با سختی بزرگ شدم الانم خودم خرجی خودمو درمیارم از این میترسم مامان بزرگم بمیره من کجا برم کسی هم نگهم نمیداره چون هیچکی دوسم نداره هیچکی خواستگارم ندارم عملی هم نیستم بنظرتون چیکار کنم
و از اینکه دارم فروشندگی میکنم خجالت میکشم آخه خدا تا کی فقر تا کی بدبختی قصد ازدواج هم ندارم چون بدبخت میشم ۲۴ سالمه خیلی دوس دارم با یه خارجی یا یه ترکیه ای ازدواج کنم برم از ایران راحت شم عکسمم میزارم خیلی از خودم چندشم میشه دنبال تعریف و اینام نیستم