من مسخره میشم چون که دنیای دیگه ای دارم

متفاوت بودن این بدی ها رو داره دیگه اهمیت نده

هر جور ‌که حال روحیت باهاش اوکیه زندگی کن 

منم‌ دست کمی از شما ندارم 

بقیه درگیر تجملات و چشم و هم چشمی و حسادت و .. هستن من درگیر رویاها و روحیات خودم😁

عزیزم اشکالی نداره دنیای خودتو داشته باشی

بالاخره هر آدمی از یک چیزی انرژی زندگیشو تامین میکنه

ولی تعادل توی همه چیز خوبه

بالاخره با این هزینه های زندگی خرج کردن تا این حد برای کتاب شاید مشکل ساز باشه. 

شاید باید کمی متعادل تر حرکت کنی

ولی برام جالب شد مثلا توی جمع درباره زندگی چی میگی که مسخره میشی؟

یه داستان برات بگم

یه پسری میره پیش پدرش میگه مردم مسخره ام می کنن مرده به پسرش یه سنگ میده میگه برو پیش سبزی فروش بگو این سنگو بگیر به جاش بهم سبزی بده پسره میره سبزی فروش مسخره اش می کنه پدره میگه برت سنگ رو بده به کفاش ازش کفش بخر کفاش هم پسر رو مسخره می کنه و کفش بهش نمیده پدره میگه حالا برو پیش جواهر فروش وقتی نیره و جواهر فروش سنگ رو می بینه میگه این سنگ خیلی قیمتش بالاست و خیلی میارزه 

در آخر وقتی برمیگرده پیش پدرش پدره میگه گوهر و سنگ وجودی انسان رو هرکسی نمیشناسه و نباید از هرکس توقع شناخت داشت 

قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری

والا کتاب خوندن عالیه

ولی چرا از کتابخونه کتاب به امانت نمیگیری؟

افراط تو هر چیزی برای اطرافیان اذیت کنندست

کتابایی بخون ک کلاستو بالا ببره بیشتر. هری پاتر واقعا برای سن نوجووناعه بنظر

مثلا داستایوفسکی بخون تولستوی بخون اندیشه هایی دارن ک تو زندگی هم بهت کمک میکنه خیلیاش

نباید خودخواه باشی و فقد تو خودت باشی ،ما یه زندگی اجتماعی داریم همینطور ک نیازهای ت مهمه نیازهای همسرت هم مهمه،شاید اون دوس نداره ک زنش غرق دنیای فانتزی خودش باشه 

منظورم از تعادل مرز گذاشتن بین دنیای واقعی و دنیای فانتزی توی خیالمونه. 

خب من با توجه به صحبت خودت نظر دادم

چون گفتی شوهرم از این ویژگی من شاکیه.  خب این نشون میده این مسئله خیلی براش پر رنگ جلوه میکنه و احساس میکنه بودن تو در دنیای واقعی کمتر از دنیای فانتزیه کتابه.