بمیرم برا دلم که باز خونه خلوت شد دوباره یادش افتادم
این عشق بود جنون بود چی بود که دو سال هم بهم انگیزه داد هم افسردگی
من احمقم؟😭😔 اره احمقم
احمقم که هر وقت درصامو تموم میکردم بابام بهم جایزه میداد برا جایره ماشینشو میداد کهمثلا برم پیش دوستام ولی نمیدونست دخترش هیچ دوستی نداشت
دخترش اون شبا میرفت نزدیک یه باشگاه آقایون انقدر میموند تا فقط اونو ببینه
کنارش رانندگی میکردم که حضورشو حس کنم
فقط از دور میدیدمش
غرورم اجازه میداد برم پیشش
دلم تنگه برا ادمی کهمنو به درستی نمیشناسه
تنهایی بهم فشار میاره تنهایی و سکوت خونه یاداوره همه افکار این دو ساله
کاش خونه خلوت نشه