چقدر چقدر کولی بازی در میارن.
شوهر من چند روزه گردن درد داره، مسافرت بودیم کیف کرده بود جلوی کولر گازی کلا پیش کولر گازی با دمای 15 می خوابید شب ها، رانندگی هم کرده بود، گردن درد گرفته، وای که من بیچاره شدم از بس ناله می کنه هر وقت خونه است. همه آدما فهمیدن این گردنش درد می کنه تا همسایه مادرش براش طبابت می کنه و کیسه آب گرم و ماساژور و ... می ه. توی خونه تا وقتی بیداره ناله می کنه ولی خوابش که می بره دیگه عین چی می خوابه.
بعد من، یکی دوساله دچار استخون درد مزمن شدم که کسی علتش رو نفهمید و مثلا بعضی وقتا بندهای انگشت دستم حتی درد می گیره و از شدت درد شبا نمی تونم بخوابم. اصلا نمی دونم چطوری مسکن ها توی خونه تمام میشه، حتی استخوان های سرم و مغزم هم درد می گیره و شبا نمی تونم بخوابم. صدام در نمیاد، چون نازکشی هم ندارم. یه بار تب کرده بودم گفتم یه استامینوفن بهم می دی، باکس قرص رو پرت کرد جلوم و رفت از خونه بیرون.
یک بار هم اون قدر ضعف شدید داشتم که از صبح نتونسته بودم چیزی بخورم و فقط به زور و از شدت درد دولادولا به پسرم غذا داده بودم، آخر شب که اومد گفتم یه دونه سیب از توی یخچال پوست می گیری به من بدی یواش یواش ببینم می تونم بخورم، سبد میوه رو گذاشت جلوم و رفت.
بعد به من می گه چرا نمی پرسی گردنت چطوره، گفتم از خودت یاد گرفتم تازه بیشتر بدش اومد!!