خواهرم تازه زایمان کرده اومده خونه ما تا مراقبش باشیم
خواهر دیگم دوقلو داره 6 ماهشه جفتشون با یا پسر بچه 7 ساله
از وقتی خواهرمو اوردیم خواهر دیگمم صب با بچه هاش میاد میگه میام کمکتون
با اینکه من خودم خیلی دست کمک مامانمم
مامانم فقط مراقب خواهرم و نوزادشه بقیه کار هارو من انجام میدم
از وقتی میاد دوقلو هاشو میندازه گردن من تا شب ک میره جفتشونو من باید نگه دارم
یعنی وقتی میاد ما بیشتر برامون کار درست میشه
بچه هاش شیر خشکی ان و بهونه مامانشونو نمیگیرن
من حتی نمیتونم غذا درست بخورم سه روزه میخوام دوش بگیرم شبا هم ک چون دلم برای مامانم میسوزه من شبا بیدار میمونم ک اون بخوابه مراقب نوزادش باشم
دوست دارم بگم بهش ک سختمه اینجوری
واقعا خسته شدم من
خودشون پرستار دارن روزایی ک خونه خودشونن پرستار شون میاد ولی هروز میاره اینجا پاهام و دستام درد میکنه چون مدام یا باید روی پا باشن یا روی دست
خیلی دوسشون دارم بیشتر از جونم ولی واقعا خستگی دارن