شوهرم غر میزنه میگه ای خداا باز اینا زنگ زدن
اونا خیلی ما رو دوست دارن
خدایی باهاشون بهمون بی نهایت خوش میگذره
اما شوهرم زیاد اهل رفت و آمد نیست همیشه پیشنهاد مهمونی و بیرون رفتن از طرف اونا
شوهرم اوایل مقاومت میکرد اما الان قبول میکنه
هفته دیگم قراره باهاشون بریم سفر