امروز رفتم پیش پدرت حامی
پدر و برادرت
جفتشون در نهایت آرامش ازم پذیرایی کردن
جفتشون در نهایت مهربونی منو پذیرفتن
اما مزار جفتشون پر خاک بود
حامی من با اسنپ رفتم نشد گلاب و گل آب ببرم بشورم متاسفانه دست خالی رفتم
اما حامی تو چرا نمیری نذاری انقد خاک بشینه؟
راستی حامی به روت نمیارم ولی توام بابا بودی به من نگفتی ؟
حامی لطفا عکس باباتو عوض کن
خیلی جدیه همش با اخم نگاه میکنه
چقدرم شبیه خودته، هم اخمش هم چهرش هم مهربونیش هم آرامشش...
خلاصه ک بابات همش به من میخنده اما بهتره توام یک عکس خندون ازش بذاری سر مزارش
دوستدار تو خانوم طاهره ی دلتنگ