بچه ها🥲من از بچگی عاشق این پسر شدم تو بچگیا تو بازی فوتبال مراقبم بود. همیشه به من میپفت تو دروازه بان باش. مریض که شدم آبله مرغون گرفتم میرفت برام ابمیوه و رانی میگرفت. بعد از اون که بزرگتر شدیم من رفتم شهر دیگ اونم شهر خودشون از هم دور شدیم کل دوران بلوغمون با هم حزف نزدیم و کلا از هم فراری بودیم 🥲یه بار تو مراسم ختم پدربزرگم باهم چشم تو چشم شدیم چند ثانیه بعدش بدون خوردن چای جمع و ترک کرد. نمیدونم چی بگم من خودم شاغلم و تحصیلاتم از اونم بالاتره اون تازه رفته سرکار دیپلم داره. چند باری بهش پیام دادم اونم پیام داده ولی خب بیشتر من پیام دادم. نمیدونم دوسم داره یا و این دیوونه م میکنع🥲💔چیکار کنم اون 26و من 24هستیم
دوستت نداره
پیگیر نشو دیگه
اگه بخوهدت میاد جلو
پسر باید بیشتر عاشق باشه
میدونم سخته درک میکنم چون خودم یه عشق عمیق و واقعی رو تجربه کردم
ولی باید پسر بیشتر عاشق باشه وگرنه دختر تهش داغون میشه
بهش فکر نکن و ذهنتو محدود و درگیر به اون نکن.
بسپارش به خدا بگو خدایا اگه همسر مناسبی برام هست و ازدواجمون به صلاحه مارو بهم برسون اگه نه خودت از ذهن و قلبم پاکش کن.
منم دقیقا عین تو بودم خداروشکر از اون سم رهایی یافتم
بهش پیام ندادم دیگه اخرین بار دعوامون شد چون چتو دو طرفه پاک کرده بود بعد دوباره پیام داد گفتم از کارش بدم اومده که مثل بچه ها پیامو پاک کرده اونم باز چتو پاک کرد و تا الان هیچ پیامی نداده فقط ی بار شماره مو حذف کرد الان دوباره داره شماره مو🥲
تو مراسم ختم رفتاری ازش ندیدی غیرمستقیم؟
مثلا نگات کنه خودش یا از دور تو رو بپاد و این چیزا؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
