ذرهذره عاشقش شدم
نه با باران، نه با آتش
با تکرارِ سادهی حضورش
در روزهایی که هیچکس نبود
نه قولی داد،
نه من خواستم چیزی بشنوم
فقط بودیم
در لحظههایی که بیدلیل،
زیبا بودند
او به من گفت "دوستت دارم"
نه یکبار، بلکه بارها؛ نه با تردید
و این من بودم
که در نگاهش
معنای عشق را فهمیدم
نه ناگهانی،
نه پرشور
بلکه آرام،
مثل نفس کشیدن
در هوایی که بوی او را دارد 🤍✨:>>