بچه ها من 18سالگی یه نامزدی ناموفق داشتن به عقد نکشید و بهم زدم و 27سالمع الان متاهلم ولی از شوهرم و خانوادش اصلا راضی نیستم بعد خانواده نامزد سابقم فامیلن و همه جا من اینا رو میبینم و به دختر براش گرفتن هر دقیقه برای اینکه منو غصه بدن طلا آویزون می‌کنن به دختره بهترین لباس ها از جلو چشم من رد میشه و جاهایی که مهمونی و عروسیه اونو میارن جلو چشم من دروغ چرا حسادت میکنم بعد تو مهمونی عروسیا با خواهر شوهره بلند میشن میرقصن میخندن جلو چشم من و بعد دختره و خواهر شوهره خیلی خودشونو دست بالا میگیرن با اینکه اصلا اینا به من نمی‌خورن و فاز برداشتن جواب سلام آدم رو به زور میدن من با لبخند و روی گشاده میرم جلو سلام احوال پرسی اونا دماغشونو میندازن بالا و عروسشونم اینجورییه و انگار یادش دادن بزور سلام میدن و هر از گاهی همش پشیمونم چرا بهم زدم اگه شوهرم و خانوادش آنقدر بد نبودن و احساس کمبود بی ارزشی از طرفشون نمیگرفتم آنقدر احساس پشیمونی نمیکردم و چجوری رفتار کنم باهاشون مثلا میرقصن خواهر شوهر سابقم و زنش دست بزنم و نگاه کنم بهشون با لبخند یا نه بلند بشم برم وقتی میرقصن چیکار کنم دقیقا چه رفتاری کنم از این به بعد چون مجبوری چون فامیلن هی میبینمشون ناخواسته
فقط تنها چیزی که میتونم بهت بگم اینه که جلوشون خودتو قوی نشون بده کم نیااار ، نذار دشمن شاد بشن
بخش زیادی از رقص و خنده هاشون میتونه بخاطر حرص دادن تو باشه خیلی رو رفتارای آدما حساب نکن
ولی دلیل رفتار و حرف شماعم اصلا نمیفهمم ،خب عروسشونه طلا می‌خرن لباس می‌خرن ،بخرن! که چی؟!
شما الان زندگی خودتو داری چشمت اگه دنبال حسادت و حسرت خوردن و پشیمونی و خانواده یکی دیگه باشه به هیچ جا نمیرسی هیچی توی مرحله اول ضربه میخوری
باطن زندگی خودتو با ظاهر زندگی کسایی که تهش تو مهمونی میبینی مقایسه نکن
چون قطعا کسی تو مهمونی از بدبخت بیچارگیاش نمیگه
شما هم از نظر اونا تو مهمونیا خیلی خوشبختی
تمرکزتو بزار رو زندگی مشترک خودت
چیزی که تموم شده حسرت خوردن الکی نداره واقعا دلیلی واسه این رفتارت نمیبینم
حتما یه مصلحتی بوده که رابطه شما و اون آقا بهم خورده، شاید آدم شما نبوده
ولش کن در هر صورت خیلی عجیبه این فکرات آخه!
