سلام امروز دیدمشون رفتن ف ال گیر در حین برگشتن خودمو ب ندونی زدم بعد مادر شوهرم میگه رفتم خیاطی اندازه هامو بگیره ...چون دروغ گفت گفتم بزار خجالت بکشه کدوم پارچه دادی ی چیز چرتی گفت قبلن پارچه دادم
با جاری رفته فالگیر بعد میگه خیاط رفتم
پنهون کار میکنن تازه انتظار دارن خرید خونمون بهشون نگفتیم باید جواب پس بدیم