راستش یکی از دلایلی که دوست داشتم مزدوج شم این بود که برم اینور و اونور و مهمونی و حوصلم نره ولی الان که نگاه میکنم ماشبا با خالم اینا و شوهراشون میریم پارک قطعا دیگه اونجا نمیتونم برم چون زشته دیگه تازه عروس و داماد و فکرهای بقیه و هزار دلیل دیگه با مامانم نمیشه ظهرها برم مهمونیا زنونه چون من دیگه مستقل شدم و جام اونجا نیست واقعا به نظرم شوهرم کنم شوهره بره سرکار روزای تعطیلم بره کنار دوستاش فقط باعث شه خوشیای هر چند کوچک قبلیم رو هم از دست بدم تازه دیگه هر روز مامانمو نمیبینم
میدونم که همیشه حق میگم مرسی از لایکاتون اگر در تاپیکی نظرات بیجا و غیرمنطقی به کامنت من دادین و پاسخی دریافت نکردین دیگه بدونین ارزش خودتون و نظرتتون در چه حد پایین بوده. پس احترام خودتونو نگه دارین.باتشکر
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
خل نیستم دارم میبینم اگه ازدواج کنم دیگه عیدها منو دعوت نمیکنن و فقط پدرمادرمو دعوت میکنن مسافرت خانوادگی دیگه نیستم باهاشون دورهمی های زنونه و هیچ جا جای من نیست فقط من میمونم و یه شوهر که اونم نیست پیشم وسرکاره