روزی جوانی از سختیهای زندگی خسته شده بود و از خدا پرسید: چرا این همه درد؟
خدا لبخندی زد و گفت: هر بار که روی دوشت باری گذاشتهام، برای این بود که قویتر شوی. هر اشکی که ریختی، دانهای است برای شکوفایی روزهای روشن تو. حالا، قدم به قدم، با صبر و ایمان، خواهی دید که همین سختیها، تو را به حکمت و آرامشی رساندهاند که هیچ شادی بیدردی نمیتواند بدهد