چی کم داشتم واقعا
دو سال بخاطرش صبر کردم دو سال با قکر کردن بهش زندگی کردم. کنار خودم تصورش کردم هر ثانیه هر لحظه تو خوشحالی تو گریه تو استرس انگار کنارم بود
من توهمی شدم بخاطرش. برا فراموشیش هر کاری کردم هرکاری....
بخاطر کسی که منو نمیشناخت حتی. اصلا نمیدونست من وجود دارم تا دیروز... تا دیروز که دلمو زدم به دریا و بهش گفتم
میدونین بخاطر خودم ناراحتم چون شرایطم خوبه همه میگن خوشگلم. قد بلندم اندامم عالیه بخدا تو خیابون راه میرم خیلیا نگاه میکنن چون از ۱۰سالگی ورزش کار میکنم ولی لاغر نیستم مثل اون ورزشکارا..موقعیت خانوادگی خوبی دارم تحصیل کرده ایم
مثل دخترای اطرافش اسمم پخش نیست.
فامیل دوریم
ولی اون چی.. بیکاره وضع مالیون بده خانواده اش پر جنجالن خودش نه تحصیلات درست حسابی داره نه شغل نه پول
عشق دوساله کورم کرد
هر کی میاد جلو وسطش خسته میشم به هم میزنم چون قلبم جای دیگه اس
دیروز نابود شدم. کاش هیچ وقت حسمو نمیگفتم
کاش خودمو میکشتم حداقل آبروم نمیرفت
بخاطر فکر و گریه از دیروز تب کردم صورتم قرمز شده دونه زده تپس قلب گرفتم حالت تهوع دارم انگار مایع مذاب میریزن رو قلبم
برم کجا اروم شم برم کجا گریه کنم برم دردمو به کی بگم
بخدا قسم که به پول و قیافه و قد و آبرو و شرف نیست
بخدا به شانسه فقط شانس