یادش بخیر شیرینی زبان و خیار و سیب.یادش بخیر سفره پهن کردن و غذا خوردن تو خونه.نشستن روی زمین و خونه ای که پر بود از بچه های ریز و درشت و هیشکیم نمیگفت بچه نیارید! یه بچه ای تو همه عکسای عروسی بود و عکسا رو خراب میکرد! دخترایی که به لباس عروس میچسبیدن و حتی میرفتن زیرش ببینن چه خبره؟
یادش بخیر کسی ارایشگاه نمیرفت تو خونه ماتیک و سرخاب میزدن و میرفتن جشن
شماهم بگید از خاطره های عروسیا