خانما شوهراتون

چقدر سخت

شوهر من برعکس 

مادرش مریضه

هر هفته دکتر میره 

میگم ماهی یه بار تو ببرش

جلو فامیل زشته باز نمیبرتش

حالا دکتر بردن که وظیفشه اما اینکه تو همه مسافرتا مادرش رو همراه میکنه واقعا سخته بهت حق میدم فکر میکنم این مورد با مشاور رفتن حل میشه

برای من هم بدون مادرش سفر نمیره و بقول شما غوعا میشه 

یعد مادر بدبختم تنها سفر می رفت این همه کارهاشونو کردم خودم بی مادرو بی کس شدم ولی اونا 

خوشبحالشون 😑😑

من شوهرم به زور میاد خونه پدرش یه بار مادر شوهرم گف بهش بیا باما مشهد من شرایط سفرو نداشتم شوهرم دعواش کرده بود گفته بود بدون زنو‌بچم هیچ‌جا نمیرم 

بگو پس مامان منم باید بیاد باهامون یجوری رفتار کن باهاش که اگه متقابلا توهم مثل اون رفتار کنی باعث ازارش میشی اینطوری بهتر درک میکنه تو هم زیادی به خانوادت توجه کن 

ایول 😂

مسافرت اصلا نمیتونم با کسی برم ولی حضور پررنگ دارن

تمام خریدای خونه پدر و مادرش با همسرمه از خرید نون واسه صبحانه گرفته تا هر چیزی که فکرشو کنی.کارهای بانکی و اداری هم با همسرمه.جالبه مادرش غیر همسرم چهار تا بچه دیگه هم داره ولی موقع کار فقط این بچه شو میشناسه

دکتر بردن ک اشکال نداره ولی مسافرت اینا خیلی سخته ادم زندگی خوصوصی نداره خیلی سخته 

خدا منو ببخشه خدا ببخشه ولی وقعا انگار زن دوم شوهر هستن چیه والاه یکم بزار راحت باشن جوونا 

بخدا ما با پدرشوهر و مادرشوهر یجا بریم ها اونام ماشین دارن ولی مادرشوهرم گیر میده برگشتنی با شما برمیگردم شوهرشو میفرسته با ما برمیگرده اصلا نمیگه بلکه میخان راحت باشن ک دیر میان یا کاری داشته باشن ما بریم اونا بعدا 

همش زوری خودشو تو زندگی خصوصیمون جا میده خیلی سخته بخدا اگه به اون باشه ها تو اتاق خابمونم میاد

مادرشوهر من سر همین حس حسادت نذاشت هیچ وقت زمان نامزدی و اوایل ازدواجمون یه سفر داشته باشیم که بهمون بچسبه...

خدا ازشون نگذره اوایل نامزدی هم ک خیلی خوبه یه حس دیگ داره ولی وقتی نزارن حالشو ببری کوفت کنن تا اخر عمر یا ادم نمیره منم همین دردو دیدم ۱۰ سال ازدواج باورکن نزاشتن یه مسافرت یه گردش طبیعت هرچی ک فکرشو بکنی نزاشتن خوش باشیم حسرت تو دل مونده 

بخدا این جمعه خاستیم یه دوری بزنیم مادرشورهرم زنگ زدا کجایین یه ساعته منتطرتونم ک بریم بگردیم😆😂😔😔

انگار حس رقابت با عروس داشته باشن! من هنوزم حسرت روزایی که میتونستیم از تنهاییمون نهایت استفاده رو ببریم دارم.الان دو تا بچه کوچیک دارم و واقعا با بچه سخته و هیچ وقت مثل اون اوایل نمیشه.

دقیقا حرف دل منو زدی هر چیزی به وقتش خوبه منم دوتا بچه دارم درکت میکنم خیلی سخته جوری ک حتی شوهرمم میگه تو دلم مونده خوشی هایی ک از تنهایی لذت نردیم الانم بچه ها نمیزارن 

فقط میگم خدا ازشون نگذره ک هیچ وقت نمیخان عروس با پسرشون خوش باشن همش میخان تو زندگیمون باشنو بگن ما ریسیم ما هستم انقدر دلم میخاد یبار بگم چتونه مگه خونه زندگی شوهر نداری خوب چرا میرینی تو جونیمون پاتو بکش بزار زندگی کنیم 😡😫