نامزدم میگه بیشتر از سلام و خداحافظ نباش با هموار و نامحرم من خودم خجالتی و دورن گرام،خیلی وقتا سلامم نمیکنم،بعضی مواقع پیش میاد شهرمون کوچیکه همه همدیگه رو میشناسیم میان احوال خانواده میپرن،یا احوال شوهرم چون همکاریم ،یا عموم تو این اداره بازنشسته شده میپرسن،نمیشه اصلل احوال پرسی نکرد،منم اولدبهش گفتم من کارمند خودم درونگرام نمیبینم درد دل کنم با یکی حتی با خانما چه برسه به مردا،ولی پیش میاد حرف بزنی احوال پرسی کنی،یبار داشتیم خونه بابام فیلم میدیدیم دیدم نگاهم میکنه گفتن دوست داره نگاه کنه،رفت خونه ده دیقه بعد زنگ زد گفت یه ده دیقه خوابیدم خواب دیدم با دامادمون زیر چشمی هم دیگه رو نگاه میکردین، و با هم رابطه داشتید،اصلا ده دیقه طول کشید برسه خوته،مطمئنا الکی میگفت،با خودش فکر کرده به جای فیلم داشتم دامادمون رو نگاه میکردم،دیووووووووونه شدم با این حرفش،همه میشه داماد مثل برادر میمونه،اونم داماده ما تحصیلات حوزوی خیلی مذهبیه،منم خیلی مذهبی، داغون شدم،ولی چون شک خودش بود گفت ک خواب دیدم