چرا میگن گناهه!
وقتی داریم زجر میکشیم افسردگی تا حد اعلا هرروز زجر میکشم
دخترم میدونم بعد یه مدت عادی میشه براش اتفاقا همیشه میخواد خونه مادربزرگاش بمونه
اونا بزرگش میکنن
ولی من دیگه نمیتونم این زجر رو تحمل کنم پسرم جونش به من بسته س اونم مریضه بعد من هیچکی بهش نمیرسه
نمیخوام تو این دنیای گند و کثافت بمونه و اذیت بشه
اینطوری برا بقیه هم بهتره
منی که عرضه ی یه دارو دادن به بچمو ندارم مادر خوبی نیستم
خانواده مم هیچوقت منو نخواستن اتفاقا
یه ماه گریه میکنن و تموم میشه میره
چته عزیزم
چرا عزیزم؟ مشکلت چیه؟ براچی افسرده ای
بعد دخترت بی مادر بزرگ بشه؟
ما همه محکومیم به ادامه دادن
وگرنه هممون که آخرش می‌میریم
خانواده‌ات تو رو نخواستن! حداقل تو بچه‌هات رو بخواه عزیز من
مشکلت چیه که افسرده شدی؟
بفکر اون دنیات نیستی؟؟
بیماری بچت چیه؟
چرا میگی نمیتونی دارو بهش بدی؟
با این وضع روحی عجیبه راضی شدی بچه بیاری
جدیدا افسرده شدی؟ علت داره این وضع روحی یا نه
بیماری پسرت چیه؟ چرا افسردگی داری ؟
یکماه گریه شاید تموم شد رفت ،ولی اثرش تا ابد با بچه میمونه،مادر و بچه رابطه احساسی عمیق دارن که یه راحتی قطع نمیشه ،وجود شما براشون همه چیز نباشه کمتر از اون نیست ،اینکارو با بچه هاتون نکنید ،فردا پس‌فردا، بچه های تون با این قصه بزرگ خواهند شد، رشد می‌کنند و بعدا اونا هم بچه دار میشن و این خاطره بعد ممکنه خدایی ناکرده به هر شکل ب بچه های اونا انتقال پیدا کنه
