شوهرم شورشوووو در اورده هرروز خونه باباشه یعنی از خداشه بگم برو مثلا فلان بشقابو فلان کاسه شونو پس بده فوریییی حاضر میشه میره اونا طبقه پایینمونن مثلا دیشب تا ساعت ۱ باهام بودیم اممروز صبح با اینکه من ی عالم کار داشتم رفت اونجا دوساعت صبح الانم قابلمه شون خونمون بود بهش گفتم برو پسش بده الانیه ساعت اونجاست
بستنی داشتیم ی کیلو من عاااشق بستنیم من تو یه پیاله برا اونا گذاشتم گفتم ب شوهرم ببره میگفت اینقدر ببرم کم نیست اخرش با ظرف بستنی بهش دادم بردش
یعنی تحملش نمیکنم شب و روز اونجاست عین ی بچه ست میره اونجا از روزمرگیش میگه میگه من کجام چیکار کردم چی شد چی خریدیم من چیکار کنم نمیکشم دیگه بخدا همه موهای سرم ریخت