منم ی بار رفتم خونه مامان دوستم
بنده خدا تماس گرفت برگ و جوجه و سالاد و...
مامانش هی می گفت بیشتر سفارش بده مهمون داریم
واای من انقد خجالت کشیدم خیلی تو زحمت افتادن بندگان خدا
خیلی مهربون بودن برای ی نفر آدم اینهمه خرج
ی املت هم می شد بذارن جلو من ...
ولی احترام گذاشتن واقعا