من انقدر پشیمونم که موقع نامزدی با پسر داییم بهم زدم ، چقد پسر گلی بود خوش اخلاق مظلوم مثل این وحشی نبود خدا منو باید بکشه با این اشتباهم ، ۱۷ سالم بود پسر داییم اومد خواستگاری نامزد کردیم اونموقع ۲۸ سالش بود ، بچه بودم ، میگفتم نه این بسیجیه جلف نیست بمن میگه چادد سرت کن ، الان انقد میزنم تو سرم میگم کاش بهم نمیزدم الان قدرشو میدونم داییم خانواده با شخصیت اروم ، اومدم با این سگا وسلت کردم ، داییم فوت کرد نتونستم برم ختمش ، خدا منو لعنت کنه
چقدر سرنوشتت شبیه منه .. دقیقا منم اوضاعم همین بود همش میگم تو زندگی با اون آرامش داشتم ..زندگی داشتم مرد داشتم .اونجوری ک دلم میخواست زندگی میکردم دختر شادی بودم ولی ار وقتی با اینا وصلت گردم هیچی من به تازه عروس ها نمیخوره..من نفرینشون میکنم خدا کنه شرشون هر چ زودتر از زندگی من کم شه
خوب دیگه مهریه ت نصف میشه ،دلیل طلاقتم بگو عدم تفاهم ،برای منم همین عدم تفاهم قید شد ..فقط امیدوارم اونم روز دادگاه نیاد بگه دوستش دارم و طلاق نمیدم که سخت میشه ،اگه قصدش اذیت کردن تو باشه ،تو هم سفت و سخت تو دادگاه بگو اینمدت هیچ توجهی به من نداشته منم نمیخوام باهمچی آدمی آینده داشته باشم و عمرم و تباه کنم
ببخشید تو یه تاپیک زنونه دخالت میکنم ولی شما واقعا چطوری میتونید اینطور جونورایی رو تحمل کنید🤦♂️. این تاپیکو دیدم ب خودم افتخار کردم ک مجردم و امکان اینکه اینطور شوهر بی کفایتی باشمو به خودم ندادم
مهریه ت چقدره
مهریه ت چقدره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
