من یه قضیه پیش اومد که رفتوآمدمو بیشتر کردم .دوسال پیش مادر بزرگم فوت شدن..یه ماه بود فرصت نکردم برم سرشون بزنم 😳 مشغول کار بودم صبح تا شب ..تا اینکه فوت شدن .حالا اینقدر دلم میسوزه انگار دلم داغونه که چرا من نتونسم برم ببینمش خیلی اوضاعم بد بود مینشستم به عکسش نگاه میکردمو گریه میکردمو میگفتم منو ببخش من نتونسم بیام سرت بزنم 😢
برا اینه دیگه الان بیشتر به والدینم سر میزنم گور بابای حرف مردم ..کی واسه آدم پدر ومادر میشه کی
۵۶ سال. یهو شد نه بیمار نبودن. همه کاراشو کرده بود انگار میدونست قراره بره!! قند زیادی شکسته بود! آرد و گلاب و شکر و مغز گردو اینام خریده بود! واسه حلوا. خونه عین دسته گل. قسط مسطاشم رفته بود صاف کرده بود. از چتد نفرم خداحافطی کرده بود. یهو میگه حالم بده. میبرن بیمارستان سه روز تو کما و تمااااام. من ندیدمش. وقتی رسیدم تو کما بود. خداوند همسرمو لعنت کنه و از زندگی خیر نبینه نذاشت برم شهرمون مادرمو ببینم. بعدا راضی شد که دیگه خیلی دیر شده بود. خواهرم گفت همه ش اسم تو و بچه تو میاورده. میدونست جقدر مشکل دارم و زجر میکشید
من همش اونجام خودم خسته شدم دیگه نمیرم مواظب باش زیاد رفتن ارتباط زیاد باعث خراب شدن رابطه میشه نه واسه تو واسه شوهرتو خانواده ت مگر دیگه خیلی آدمای بی نقص باشین عقده و نیش زبون و .....نباشه تو کار
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
