فک میکنم ی چیزا ب تربیت و چشم و دل سیری ربط داره
داداشم میره مدرسه
با اینکه بچه اخره و ته تغاری و حسابی مامانم هواشو داره
و ماها همه بزرگ شدیم و تقریبا سرخونه زندگیمونیم
وضع مالی بابامم خوبه
برا مدرسه پارسال میگفت مامان برام مدادرنگی نخر
مدادرنگی دارم از پارسال
بعد مدادهاشو اورد همه نصفه نصفه بودن
گفتیم اینا چیه اینا ک نصفسر
گفت مگه میخام چیکارکنم فعلا همینا رو استفاده میکنم تموم شد میخرم
ینی کیف کردما
ده سالشع