از همون اول سنتی با شوهرم ازدواج کردم یعنی عشقی در کار نبود دوسال اول مثلا میخواستیم به هم نزدیک بشیم با ابراز عشق و علاقه پیش رفت
بعدش رابطه بین منو شوهرم کم رنگ شد الان تو زندگیمون فقط ابراز علاقه کلامی داریم که من فکر میکنم واقعی نیست و طبق عادته و هیچ صحبت دیگه ای با هم نمیکنیم نه شوخی نه حرفی از ایندع و زندگی مشترکمون بعد اینکه مثلا من به شوهرم میگم دوستت دارم یا اون میگه هرکسی میره پی کار خودش
حتی برا غذا خوردن هم کنار هم نمیشینیم غذا بخوریم شوهرم بیشتر بیرون غذا میخوره منم تنها تو خونه با اینکه تو شهر غریبیم شوهرم وقتشو با من نمیگذرونه🥲 فکر میکنم منو دوست نداره ولی دلش نمیاد بگه و ریخته تو خودش قبلا هم اسم دوست دخترش رو دستش تتو زده بود یه روز دیدم با فندک سوزوندش همش فکر میکنم بخاطر همونه زندگی ما اینقدر سرده