سر یه مسئله ای و برخورد بدی که باهام شده بود و دلم رو شکسته بودن عصبانی بودم ،گفتم براش تعریف کنم و دردل کنم
با بی تفاوتی گفت خب حالا که چی.همینه دیگه پیش میاد.گفتم آخه چطور اینو میتونی بگی؟گفت به درک اینقدر حرص بخور تا سکته کنی و پس بیفتی💔
مامان و بابای من:
مادرت نمیتونه درکت کنه از دلسوزی اینو گفته که تو بی خیال بشی از ته دلش نبوده
متولد چه سالی هست مامانت؟
چون مادرت یه عمر این چیزارو دیده حرص خورده دیده فایده نداره واسه همین بیخیال شده اما شما نه
منم به تایمی عین تو بودم اما الان شدم عین مامانت
توهم دراینده همین مدلی میشی فقط صبر کن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
