ما یک درخت هلو داشتیم اون قدر هلو های درشت و خوشمزه ای میداد از درخت فقط هلو دیده میشد، هر سال تمام شاخه هاش به زمین میرسید عکس پیدا کنم میفرستم
یه روز یه بنده خدا اومد گفت وایی چقدر میوه داده این شاخه هاش رو زمینه میشکنه گفتیم نه چیزی نمیشه اونقدر تعریف و تعجب کرد
از فرداش درختمون شروع به خشک شدن کرد دیگه چیزی از درخت باقی نموند