۸ ام مهر ماه عقد دارم بماند که چه اتفاق های تلخی برام افتاد چه خیانت هایی رو فهمیدم چه دروغ هایی رو متوجه شدم عقد رو کنسل نکردیم دوباره وقت گرفتیم همون ۸ مهر ماه خودم راضی نیستم بگذریم رفتم کت شلوار بخرم مامانم گفت پیراهن گفتم نمیخوام صدای این مرتیکه دراد با مادرش رفتم یه کت و شلوار زشت و ارزون خریدن خودم گفتم چون آشنا ها میان رفتم با پول خودم پارچه خریدم الان خیاط گند زده به لباس من موندم با یه همسر آینده خسیس و خیانتکار یه خانواده شوهری که عروس و محل سگ نمیذارن یه مادر و پدر گیر با دوتا لباس داغون خدا به داد من برسه